![]() |
|
الكتاب : دانشنامه امام مهدى(عليه السلام) | القسم : كتب مفيدة للشيخ وغيره | القرآء : 763 | |
فصل هجدهم
سرزمين هاى شام در عصر ظهور
مناطق شام و حركت سفيانى در منابع تاريخى و احاديث ، شام يا شامات به منطقه اى گفته مى شود كه دربرگيرنده سوريه فعلى و لبنان است ، جبل لبنان و دشت شام و همچنين اردن و گاه فلسطين هم شامل آن مى شود . گاهى هم از تمام منطقه به بلاد شام و فلسطين ياد مى شود ، چنان كه شام ، نامِ دمشق ، مركز سرزمين هاى شام است . احاديث مناطق شام و رخدادها و شخصيت هاى آن منطقه در عصر ظهور بسيار و محور اساسى آن ها ، حركت سفيانى است كه پس از نابود كردن دشمنانش و چيرگى بر سرزمين هاى شام ، نيروهايش را به عراق و حجاز روانه مى كند تا به حكومت حجاز در برقرارى امنيت كمك كند و جلوى حركت مهدى(عليه السلام) را هم بگيرد ، اما معجزه موعود درباره سپاه وى رخ مى دهد و در نزديكى مدينه و در راه مكه ، زمين آنها را فرو مى بَرَد . بزرگ ترين نبرد سفيانى با مهدى(عليه السلام) زمانى است كه او براى فتح فلسطين ، به سوريه مى آيد . يهوديان و روميان هم به دنبال سفيانى به فلسطين مى آيند اما اين نبرد به شكست سفيانى مى انجامد و مهدى(عليه السلام) فلسطين را فتح مى كند و وارد قدس مى شود .
سفيانى در سال ظهور مهدى(عليه السلام) خروج مى كند الغيبه نعمانى /267 از محمد بن مسلم از ابو جعفر محمد بن على(عليه السلام) آورده است : سفيانى و قائم در يك سال ظهور مى كنند . به نقل از آن ، اثبات الهداة 3/737 و بحار 52/239 . ارشاد /360 مى گويد: خروج سه شخصيت ، خراسانى، سفيانى و يمانى در يك سال ، يك ماه و يك روز اتفاق مى افتد . در آن زمان هيچ پرچمى هدايت گرتر از پرچم يمانى مه به حق هدايت مى كند ، نيست . مختصر اثبات الرجعه /17 از بكر ازدى ... آورده است: چون يمانى به حق مى خواند . مانند روايت در الغيبه طوسى /271 و به نقل از آن الخرائج 3/1163 ; اثبات الهداة 3/728 ; بحار الانوار 52/210 ; اعلام الورى /429 مانند ارشاد .
شروع حركت سفيانى پس از شورش « ابقع » بر ضد « اصهب » و زلزله نعمانى /305 از مغيره بن سعيد از ابوجعفر باقر(عليه السلام) آورده است كه امير مؤمنان فرمود : وقتى دو سپاه در شام كشمكش كردند ، نشانه اى از نشانه هاى الهى ظاهر مى شود . عرض شد : اى امير مؤمنان ! آن نشانه چيست ؟ فرمود : بيش از صد هزار نفر در زلزله اى در شام كشته مى شوند كه خداوند آن را براى مؤمنان ، رحمت و براى كافران ، عذاب قرار مى دهد . وقتى زلزله شد ، به سوارانى بنگريد كه مركب هاى سياه و سفيد و دم بُريده دارند و با پرچم هاى زرد از مغرب مى آيند تا وارد شام شوند . اين رخداد در زمان بى تابى و ناله شديد و مرگ سرخ پيش مى آيد . سپس منتظر فرو رفتن قريه اى از دمشق به نام «حرستا» ]= مرمرسا[ باشيد ، سپس پسر هند جگرخوار ( سفيانى ) از وادى يابس ]= دره بى آب و گياه ، از حوران تا اردن و فلسطين[ شورش مى كند ، تا بر منبر دمشق قرار بگيرد . وقتى چنين رخدادهايى شد ، منتظر خروج و قائم مهدى(عليه السلام) باشيد . در البدء والتاريخ 2/177 آمده است : از جمله اخبارى كه على بن ابى طالب در بيان فتنه ها در شام فرمود اين است كه وقتى چنين رخدادهايى شد ، پسر هند جگرخوار خروج مى كند ، تا پس از آن بر منبر دمشق دست يابد . وقتى چنين شد ، منتظر خروج مهدى باشيد . الغيبه طوسى /277 مانند نعمانى ; همچنين عدد القويه /76 با تفاوت اندك ، كه در آن آمده است : منتظر پسر هند جگرخوار از وادى يابس باشيد ، آن گاه فتنه اى ظلمانى و كور و آشكار بر شما سايه مى افكند ، كه جز « نُوَمه » از آن رهايى نمى يابد . پرسيدند : نُوَمه كيست ؟ فرمود : كسى كه مردم ندانند چه در درون دارد. نيز منتخب الأنوار /29 به نقل از الخرائج ; اثبات الهداة 3/730 از الغيبه طوسى ، نيز بحار 52/216 . در فصل ياران امام مهدى(عليه السلام) به نقل از الغيبه نعمانى و تفسير عياشى 1/65 و منابع ديگر نص كامل حديثى از امام باقر(عليه السلام) گذشت كه بر رخدادهايى تصريح داشت كه پياپى در آغاز حركت سفيانى رخ مى دهد . در آن آمده بود : اى جابر ! بر جاى خود باش و هرگز دست و پا مزن ]و كارى مكن[ تا نشانه هايى را ببينى كه برايت مى گويم و در يك سال رخ مى دهد : سروشى را در دمشق مى بينى كه ندا مى دهد ; يكى از روستاهاى دمشق فرو مى رود ; قسمتى از مسجد دمشق فرو مى ريزد . . . در آن وقت اهالى شام بين سه پرچم اختلاف نظر پيدا مى كنند : اصهب ، ابقع و سفيانى . قبيله مضر ، همراه طايفه بنى ذنب حمار هستند ; سفيانى با دايى هايش از قبيله كلب است . سفيانى و پيروانش بر بنى ذنب حمار شورش مى كنند و جنگى به وقوع مى پيوندد كه تا آن روز اتفاق نيفتاده بود . سپس مردى از بنى ذنب حمار به دمشق مى آيد . وى و همراهانش را چنان مى كشند كه كسى را بدان گونه نكشته اند و اين است معناى آيه اى كه خدا مى فرمايد : « گروه هايى از مردم به جان هم مى افتد . واى بر كفارى كه آن روز بزرگ در آن جنگ شركت مى كنند » ( مريم/19 ) سفيانى و همراهانش خروج مى كنند و قصدى جز كشتن آل محمد و پيروان شان ندارند .
سفيانى ، سرش بزرگ ، رويش زشت ، سرخ گون ، چشم آبى است كمال الدين 2/651 از عمر بن اذينه آورده است كه ابو عبدالله فرمود كه پدرم به نقل از امير مؤمنان فرموده است : پسر هند جگرخوار از سمت وادى يابس ( بيابان بى آب و گياه) مى آيد . مردى ميانه قامت ، زشت رو با سر بزرگ است و نشان آبله بر صورتش وجود دارد . اگر او را ببينى ، گمان مى كنى كه يك چشم دارد ، نامش عثمان ، پدرش عنبسه و از فرزندان ابو سفيان است . آن قدر جلو مى آيد تا بر سرزمينى آرام برسد و بر منبر آنجا بنشيند . مانند آن اعلام الورى /428 و به نقل از آن ، اثبات الهداة 3/721 و در آن آمده است : صورتى خشن دارد » . بحار 52/205 . نعمانى /306 از محمد بن مسلم از ابو جعفر باقر(عليه السلام) آورده است : سفيانى سرخ گون، بور ، و چشمانى آبى دارد . هرگز خدا را پرستش نكرده ، مكه و مدينه را نديده ، با اين حال مى گويد : خدايا ، انتقام از خونم ! پروردگارا ! انتقام از خونم! كمال الدين 2/651 آورده است : اگر تو سفيانى را ببينى ، خبيث ترين مردم را ديده اى . سرخ گون ، بور و چشمانش كبود است . مى گويد : پروردگارا ! خونم ، خونم و انتقام ! آن قدر خبيث است كه زن حامله را زنده به گور مى كند ، چون مى ترسد جاى سفيانى را نشان دهد . به نقل از كمال الدين ، اثبات الهداة 3/721 ; بحار 52/205 . ارشاد /359 از امام باقر(عليه السلام) آورده است : فرو رفتن روستايى در شام به نام جابيه ، فرود آمدن تركان در جزيرة العرب ، آمدن روميان به رمله و اختلاف بسيار در تمام كره خاكى ، تا شام خراب شدن شام ; سبب ويرانى شام گِرْد آمدن سه پرچم در آنجاست : پرچم اصهب ، پرچم ابقع و بيرق سفيانى . الغيبه طوسى /278 از بشر بن غالب آورده است : سفيانى پيروزمندانه از مناطق روم ، بازمى گردد و بر صليب بر گردن دارد . وى سركرده سپاه است . اين حديث دلالت دارد كه سفيانى يا مسيحى است يا در جامعه آنها بزرگ شده و از آنها تأثير پذيرفته است .
سفيانى از فرزندان معاويه سليم بن قيس /197 نامه على(عليه السلام) به معاويه را آورده است كه : اى معاويه ! رسول خدا(صلى الله عليه وآله) به من خبر داده است كه بنى اميه محاسنم را از خون سرم رنگين خواهند كرد و شهيد خواهم شد . پس از من ، تو بر امت حكومت مى كنى ، پسرم حسن را با زهر و فريبكارانه مى كشى و پسرت ، پسرم حسين را مى كشد . اين كار توسط زنازاده اى از طرف يزيد انجام مى شود . پس از تو ، هفت نفر از فرزندان ابو العاص ، حكومت خواهند كرد ، نيز پنج نفر از اولاد مروان بن حكم كه دوازده حاكم را تكميل مى كنند . رسول خدا آنها را در خواب ديد كه مانند ميمون ها از منبرش بالا و پايين مى روند و امتش را از دين خدا به وضع پيشين قهقرايى برمى گرداندند . اينها بدترين عذاب را در روز قيامت خواهند داشت و خداوند خلافت را از آنها با پرچم هاى سياهى خواهد گرفت كه از طرف شرق ]= خراسان = ابو مسلم خراسانى[ خواهند آمد . خدا بدين وسيله آنان را ذليل و خوار كرده و زير هر سنگى كه پنهان شده باشند ، كشته خواهند شد! مردى از فرزندانت شوم ، ملعون ، نادان و ناآرام ، سنگدل ، درشت خوى است و دلى وارونه دارد . خدا مهربانى و رحمت را از دلش كنده است ! دايى هايش از قبيله كلب اند . گويا وى را مى بينم . اگر بخواهى ، مى توانم نامش را بگويم و توصيفش كنم و بگويم چند سال دارد . سپاهى را به مدينه مى فرستد كه كشتار و كارهاى زشت زيادى در آنجا انجام مى دهند . مردى از از دست آنها فرزندانم مى گريزد كه بى باك و وارسته است و زمين را از عدل و داد پر مى كند ، چنان كه از ستم و بيداد آكنده شده بود . نامش را مى دانم و اينكه در آن زمان چند سال دارد و نشانه هايش چيست . او از فرزندان پسرم حسين است كه پسرت يزيد وى را مى كشد . او انتقام خون پدرش را مى گيرد و به مكه مى گريزد . سركرده آن سپاه ، مردى از فرزندانم كه وارسته و نيكوكار است را كنار منطقه احجار الريت مى كشد ، سپس آن لشكر به مكه مى رود . نام فرمانده و اسامى سپاهيان و علامت اسبانشان را مى دانم . وقتى وارد بيداء شدند و آرام و قرار گرفتند ، خدا آنها را در همان زمين فرو مى بَرَد . او مى فرمايد : « كاش مى ديدى هنگامى را كه كافران وحشت زده اند و گريزى نمانده است و از جايى نزديك گرفتار آمده اند » ( سبأ/51 ) يعنى از زير پايشان ]كه زمين فرو مى رود [هيچكس باقى نمى ماند ، مگر يك نفر كه خدا صورتش را به پشت سرش برمى گرداند . خدا گروه هايى را از كره زمين مانند پاره ابرهاى پاييزى براى مهدى گرد مى آورد . به خدا كه نامشان ، نام فرمانده و استراحتگاه اسبانشان را مى دانم . سپس مهدى داخل كعبه مى شود و مى گريد و تضرع مى كند . . .
سفيانى از نشانه هاى حتمى ظهور معانى الاخبار /346 از حكم بن سالم از فردى كه بدو به نقل از ابو عبد الله گفته ، آورده است : ما و آل ابو سفيان ، دو خاندان هستيم كه در راه خدا با هم دشمنيم ! ما گفتيم خدا راست گفته اما آنان گفتند خدا دروغ گفته است ! ابو سفيان با رسول الله جنگيد ، معاويه با على بن ابى طالب و يزيد بن معاويه با حسين بن على(عليه السلام) و سفيانى با قائم نبرد مى كند . به نقل از معانى ، بحار 52/190 و امالى طوسى . كافى 8/310 از عمر بن حنظله آورده است كه شنيدم ابوعبدالله فرمود : پيش از قيام قائم ، پنج نشانه هست : صيحه و فرياد آسمانى ، سفيانى ، فرو رفتن زمين ، كشتن نفس زكيه و يمانى . عرض كردم : قربانت شوم ! اگر كسى از اهل بيت شما پيش از اين نشانه ها خروج كرد ، همراهش قيام كنيم ؟ فرمود : نه ، راوى مى گويد: فردا اين آيه را تلاوت كردم: « اگر بخواهيم ، معجزه اى از آسمان بر آنان فرود مى آوريم ، تا در برابر آن ، گردن هايشان خاضع گردد» ( شعرا/4) و پرسيدم : آيا معجزه ، صيحه است ؟ فرمود : اگر باشد ، گردن هاى دشمنان خدا خاضع مى گردد . مانند روايت در نعمانى /252 از عمر بن حنظله از ابوعبدالله(عليه السلام) آمده است : قائم پنج نشانه دارد: سفيانى ، يمانى ، صيحه آسمانى ، قتل نفس زكيه و فرو رفتن در بيدا . مانند روايت در كمال الدين 2/649 از ميمون البان و عمر بن حنظله ; خصال /303 ; دلائل الامامه /261 (قسمت هايى) و در آن آمده است : ]از ديگر نشانه ها[ مروانى و شعيب بن صالح و كف دستى ]كه از آسمان نمودار مى شود و[ چنين و چنان مى گويد . الغيبه طوسى /267 مانند كافى ; اثبات الهداة 3/720 از كمال الدين و الغيبه طوسى و اعلام الورى و نعمانى و كافى ، نيز بحار 52/203 . الغيبه نعمانى /252 از عبد الله بن سنان از ابو عبدالله(عليه السلام) آورده است : نداى آسمانى ، سفيانى ، يمانى ، قتل نفس زكيه و كف دستى كه از آسمان نمودار مى شود ، از نشانه هاى حتمى اند . همچنين صداى فريادى در ماه رمضان كه خوابيده را بيدار و بيدار را وحشت زده مى كند و دختركان را از پشت پرده بيرون مى كشاند . به نقل از الغيبه ، اثبات الهداة 3/735 ; بحار 52/233 . كافى 8/310 از محمد بن على حلبى آورده است كه شنيدم ابو عبدالله فرمود : اختلاف بنى عباس ، نداى آسمانى و خروج قائم حتمى اند . عرض كردم : ندا چگونه است ؟ فرمود : در آغاز روز ، منادى ]= جبرئيل[ از آسمان ندا مى دهد : بدانيد على و شيعيانش رستگارند اما در پايان روز ، منادى ]= شيطان[ ندا مى دهد : بدانيد عثمان و پيروانش رستگارند ! كمال الدين 2/652 از ابو حمزه ثمالى آورده است كه به ابوعبدالله ]امام صادق[ عرض كردم كه ابو جعفر ]امام باقر[ مى فرمود : آمدن سفيانى حتمى است . فرمود: آرى . همچنين اختلاف فرزندان عباس ، كشته شدن مردى پاكدل و قيام قائم هم حتمى است . عرض كردم : صداى آسمانى چگونه است ؟ فرمود : در اول روز منادى صدا مى زند : آگاه باشيد حق با على(عليه السلام) و شيعيان اوست اما شيطان در آخر روز صدا مى زند : بدانيد حق با سفيانى و پيروان اوست ، در اين وقت آنهايى كه ايمان ثابتى ندارند ، به شك مى افتند . مانند روايت در الغيبه طوسى /274 و در صفحه 266 با تفاوت ; الخرائج 3/1161 ; اثبات الهداة 3/451 ; بحار 52/206 هر دو با چند روايت . قرب الاسناد /164 از زيد قمى از على بن حسين(عليه السلام) آورده است : « قائم ما براى ديدار مردم در يك سال اقدام مى كند » . پرسيد : بدون سفيانى ، قائم قيام مى كند ؟ فرمود : امر قائم از جانب خدا حتمى است و سفيانى نيز به خواست خدا حتمى است . قائم خروج نمى كند مگر پس از سفيانى . عرض كردم : فدايتان شوم ! سفيانى در همان سال خواهد بود ؟ فرمود : هرچه خدا بخواهد ! عرض كردم : در سال بعد ؟ فرمود : هر چه خدا بخواهد ، همان مى شود ! به نقل از آن ، اثبات الهداة 3/730 ; بحار 52/182 . شايد معناى « قائم در يك سال با مردم ديدار مى كند » آن است كه در سال ظهور و در حج ، با مردم ديدار مى كند . راوى پرسيد : بدون سفيانى ؟ امام پاسخ داد : نه ! در ارتباط با اين روايت ، حديثى هم از امير مؤمنان آمده است : « در هنگام شبهه و شك ظهور مى كند ، تا امرش را روشن كند » . نعمانى /302 از ابو هاشم آورده است كه خدمت ابوجعفر محمد بن على رضا(عليه السلام)بوديم كه صحبت سفيانى به ميان آمد ، و اينكه روايات مى گويند كه آمدنش حتمى است، به ابوجعفر گفتم: آيا در وعده حتمى ، «بدا» ]= تغيير رأى الهى[ صورت مى گيرد؟ فرمود : بلى ، عرض كرديم : مى ترسيم براى خدا درباره قائم(عليه السلام) بدا حاصل شود ! فرمود : خداوند قائم را وعده داده و در وعده اش تخلّف نمى كند ! اثبات الهداة 3/544 ; بحار 52/250 نعمانى /301 از حمران بن اعين آورده است كه ابوجعفر محمد بن على(عليه السلام) در تفسير « ثم قضى رجلا وأجل مسمىً عنده » فرمود كه اجل بر دو گونه است : اجل محتوم و اجل موقوف ، حمران عرض كرد : محتوم چيست ؟ فرمود : اجلى كه خواست و مشيت خداست . حمران گفت : اميدوارم اجل سفيانى موقوف باشد ! ابو جعفر(عليه السلام) فرمود : نه ، به خدا ! اجل محتوم است . نعمانى /301 از عبد الملك بن اعين آورده است كه خدمت ابوجعفر(عليه السلام) بودم كه صحبت از قائم شد ، گفتم : اميدوارم به زودى بيايد و سفيانى نيايد ! فرمود : نه ، به خدا ! وعده اى حتمى است كه مى بايد محقق شود . در آن روايت به نقل از فضيل بن يسار آمده است كه ابو جعفر ]امام باقر [فرمود : برخى امور موقوف و برخى محتوم است . آمدن سفيانى از امور محتوم است كه حتماً مى آيد . به نقل از آن ، اثبات الهداة 3/739 ; بحار 52/249 كمال الدين 2/516 آورده است كه ابو محمد حسن بن احمد مكتب برايمان نقل كرد: در همان سالى كه شيخ على بن محمد سمرى ( قدس الله روحه ) فوت كرد ، من در مدينة السلام بودم . چند روز پيش از وفات ، خدمتش بودم و توقيعى به مردم نشان داد كه از رويش نوشتم ]امام زمان به وى فرموده بود[ : « بسم الله الرحمن الرحيم ، اى على بن محمد سمرى ! خدا در سوگ فقدان تو پاداشى بزرگ به برادرانت عطا كند ! تو تا شش روز ديگر از دنيا خواهى رفت . كارهايت را مرتب كن و هيچ كس را به جانشينى خود نگمار ، دوران غيبت كامل فرا رسيده و من جز با اجازه خدا ظهور نخواهم كرد . ظهور پس از گذشت مدتى طولانى و قساوت دلها و پُر شدن زمين از ستم خواهد بود . افرادى نزد شيعيان من مدّعى مشاهده من خواهند شد . آگاه باشيد كه هر كسى پيش از خروج سفيانى و صيحه آسمانى چنين ادعايى كند ، دروغگو است . ولا حول ولا قوة إلا بالله العلي العظيم. اين توقيع را نوشتم و از نزد « سَمَرى » بيرون آمدم . روز ششم بازگشتم و ديدم كه او در حال احتضار است ، از وى پرسيدند : چه كسى پس از تو جانشينت است ؟ گفت : امر به دست خداست و او فرمانش را به سرانجام مى رساند ! سپس درگذشت ( رضى الله عنه ) اين آخرين سخنى بود كه از وى شنيده شد . مانند روايت در الغيبه طوسى /242 ; اعلام الورى 417 ; احتجاج 2/478 ; خرائج 3/1128 ; ثاقب المناقب /264 ; كشف الغمه 3/320 ; تاج المواليد /144 ; صراط المستقيم 2/236 و در آن آمده : اين توقيع را نوشتم و در روز ششم درگذشت و غيبت كوتاه امام 64 سال بود . نيز منتخب الأنوار /130 كه در آن آمده است : وفات شيخ على سمرى ، نيمه شعبان سال 328 بود . به نقل از منبع اخير ، اثبات الهداة 3/693 ; بحار 51/361 و 52/151 .
حكومت سفيانى بر سوريه و اردن به مدت يك سال نعمانى /299 از عيسى بن اعين از ابو عبدالله(عليه السلام) آورده است : خروج سفيانى حتمى و در ماه رجب است . از آغاز تا پايان خروجش ، پانزده ماه طول مى كشد . شش ماه مى جنگد و وقتى بر پنج گنج ]= منطقه[ دست يافت ، نُه ماه حكمرانى مى كند و حتى يك روز هم بر اين مدت افزوده نمى شود . نعمانى /304 از هشام بن سالم از ابو عبدالله(عليه السلام) آورده است : وقتى سفيانى بر مناطق پنجگانه چيره شد ، حكومتش را نه ماه بشماريد . هشام مى پندارد كه مناطق پنجگانه عبارتند از : دمشق ، فلسطين ، اردن ، حمص و حلب . نعمانى /300 از معلى بن خنيس مى گويد : خروج سفيانى در رجب حتمى است . نعمانى /302 از خلاد صائغ از ابو عبد الله(عليه السلام) مى گويد : « سفيانى بايد بيايد و جز در رجب خروج نمى كند » . مردى مى گويد : اى ابوعبدالله ! حال و روز ما در هنگام خروج چگونه است ؟ فرمود : اگر چنين رخدادى شد ، سوى ما ]به مدينه [بياييد . كمال الدين 2/651 از عبد الله بن ابو منصور بجلى آورده است : نام سفيانى را از ابوعبدالله(عليه السلام) پرسيدم ، فرمود : به اسم او چه كار دارى ؟ وقتى گنج هاى پنجگانه شام : دمشق ، حمص ، فلسطين ، اردن و قنسرين را به چنگ آورد ، منتظر فَرَج ]ظهور قائم [باشيد . پرسيدم : نُه ماه حكومت مى كند ؟ فرمود : نه ، هشت ماه ، بدون يك روز بيشتر ! اعلام الورى /428 مانند روايت كمال الدين ، نيز منتخب الأنوار /177 ; اثبات الهداة 3/721 ; بحار 52/206 . كمال الدين 2/650 از ابوعبدالله(عليه السلام) آورده است : «آمدن سفيانى حتمى و خروجش در رجب است » . ر.ك : جامع الأخبار /142 و به نقل از آن ، اثبات الهداة 3/721 ; بحار 52/204 . الغيبه طوسى /278 از عمار دهنى آورده است ابو جعفر(عليه السلام) ]امام باقر[ فرمود : فكر مى كنيد مدت ]حكومت[ سفيانى چقدر است ؟ عرض كردم : نُه ماه ، به اندازه حاملگى زن ! فرمود : اى مردم كوفه ! چقدر شما دانائيد ! مانند روايت در خرائج 3/1159 وبه نقل از آن اثبات الهداة 3/730 و بحار 52/216 . الغيبه طوسى /273 از محمد بن مسلم آورده است كه شنيدم ابوعبدالله(عليه السلام)فرمود : وقتى سفيانى خروج كند ، به مدت حاملگى يك زن ، بر پنج منطقه چيره مى شود ( سپس فرمود : ) استغفر الله ! به اندازه حاملگى يك شتر ! آمدنش حتمى است و بايد رخ دهد . نگارنده : نويسنده اثبات الهداة بر ترديد نصّ ]اصلاح سخن امام با استغفار [ايراد به حقّى گرفته است ; چرا كه ترديد و تحيّر به روشنى در روايت ديده مى شود و نبايد چنين ترديدى از معصوم ديده شود ]مگر در حال تقيه يا «بدا» [چنان كه « جمل » ]كه در حديث آمد[ بنابر گفته لغوى ها ، فقط اسم مذكر شتر است كه سن بالا و دندان نيش داشته باشد .
پيروان نجات يافته سفيانى در سرزمين هاى شام نعمانى /300 از محمد بن مسلم آورده است كه شنيدم ابو جعفر باقر(عليه السلام) فرمود: تقواى الهى پيشه كنيد و با ورع ]= پرهيز از حرام[ و اجتهاد ]= كوشش در انجام واجبات[ در راه اطاعت خدا بر عقيده تان ، يارى بجوييد . وقتى يكى از شما به سراى آخرت شتافت و درهاى دنيا به رويش بسته شد ، بالاترين توشه اى كه مورد غبطه و رشك ديگران واقع مى شود ، ديندارى و پرهيزكاريش است . وقتى انسان به سراى ديگر گام نهاد ، مى داند كه به پيشواز نعمت ها و بخشش هاى الهى و مژده رفتن به بهشت مى رود و از چيزى ]شيطان [كه مى ترسيده ، ايمن است . همچنين يقين خواهد كرد كه باور و دينى كه در دنيا بر آن ثابت قدم بوده ، حق و درست است و كسانى كه با دين مخالفت مىورزيدند ، باطلند و هلاك خواهند شد ! پس شما را ]بر اين عقيده[ مژده مى دهم ، باز بشارت مى دهم ! چه مى خواهيد ؟ آيا نمى بينيد كه دشمنانتان در راه ارتكاب گناهان الهى كشته مى شوند و براى رسيدن به دنيا يكديگر را به قتل مى رسانند ، ولى شما چنين نيستيد و به دور از آنها ، در خانه هايتان ، آسوده و در امانيد . بلاى سفيانى كه از دشمنان ماست ، برايتان كافى است . وى از نشانه هايى است كه برايتان ]براى فهم نزديكى ظهور[ قرار داده شده است . وقتى اين فاسق خروج كند ، در جاى خود بمانيد ، چون تا يك يا دو ماه پس از خروجش ، خطرى متوجه شما نيست اما تعداد زيادى بجز شما (شيعيان) را خواهد كشت . برخى اصحاب پرسيدند : در آن اوضاع ، با عيال ( زن و فرزند ) خود چه كنيم ؟ فرمود : مردان خود را از سفيانى دور كنيد، چون كينه و حرص شيعيان را به دل دارد ، ولى به زنان ان شاء الله گزندى نخواهد رسيد . پرسيدند : مردان از دست او به كجا فرار كنند ؟ فرمود : بعضى به مدينه يا مكه يا جاهاى ديگر مى گريزند اما وقتى لشكر آن فاسق ]= سفيانى[ به آنجا رو آورد ، چه مى كنيد ؟! به مكه برويد كه محل گردهمايى شماست ، فتنه او به اندازه زمان حاملگى يك زن يعنى نُه ماه طول مى كشد . ان شاء الله بيش از اين نخواهد بود ! بحار 52/140 . نعمانى /304 از حارث همدانى آورده است كه امير مؤمنان فرمود : مهدى هنگام راه رفتن ، تمام بدنش حركت مى كند ، موهايش مجعد و خالى بر گونه دارد ، آغاز كارش از سوى شرق ]= پرچم هاى خراسان[ است . وقتى زمانش برسد ، سفيانى خروج مى كند و به مدت آبستن بودن يك زن ( نه ماه ) حكومت مى كند . خروجش در شام است و اهالى آنجا از وى پيروى مى كنند مگر كسانى كه در راه حق ثابت قدم اند و خدا آنان را از همراهى با سفيانى حفظ مى كند . با سپاهى انبوه به مدينه مى آيد ، وقتى به بيداء مدينه مى رسد ، خدا او را در زمين فرو مى بَرَد . اين همان فرمايش خداست كه مى فرمايد : « كاش مى ديدى هنگامى را كه كافران وحشت زده اند ، آنجا كه راه گريزى نمانده است و از جايى گرفتار آمده اند » ( سبأ/51 ) به نقل از الغيبه ، بحار 52/252 و ينابيع الموده /427 به اختصار از المحجه . معناى روايت آن است كه حمله سفيانى به شيعه در شام است و دو ماه پس از شورش او و در ماه رمضان اتفاق مى افتد .
هنگامى خروج سفيانى ، دعوت ما را لبيك بگوييد ! كافى 8/274 از فضل كاتب آورده است كه خدمت ابوعبدالله(عليه السلام) بوديم كه نامه ابو مسلم ]خراسانى[ به ايشان رسيد و ]به پيك[ فرمود : پاسخى براى نامه ات نيست . از پيش ما بُرو ! شروع به پچ پچ كردن با همديگر كرديم ، فرمود : به هم چه مى گوييد ؟! اى فضل ! خدا به سبب شتاب بندگان ، شتاب نمى كند . جابجا كردن كوه از جايش ، آسان تر از نابود كردن حكومتى است كه هنوز مهلتش به سر نيامده است . سپس افزود : آمدن فلانى پسر فلانى ، تا هفتمين فرزند فلانى ]از نشانه هاست [ . عرض كردم : قربانت شوم ! نشانه ميان ما و شما چيست ؟ فرمود : اى فضل ! دست به كارى نزن تا سفيانى خروج كند. هنگامى كه سفيانى خروج كرد ، دعوت ما را لبيك گوييد ! ( سه بار فرمود : ) آمدن سفيانى حتمى است . به نقل از كافى ، وسائل الشيعة 11/37 و بحار 47/297 . اثبات الوصية /224 از ابو بصير آورده است كه شنيدم ابو جعفر(عليه السلام) فرمود : آنچه بدان اميد داريد ، رخ نمى دهد ، مگر پس از سخنرانى سفيانى روى چوب هاى منبر . وقتى چنين شد ، قائم آل محمد(عليه السلام) از طرف حجاز ، به سويتان روانه مى شود . به نقل از اثبات الوصية ، اثبات الهداة 3/580 . كافى 8/264 از عيص بن قاسم آورده است كه شنيدم ابوعبدالله(عليه السلام) فرمود : از خداى يگانه بى شريك ، پروا كنيد و در حال خويش بنگريد . به خدا سوگند ! اگر انسانى گَلّه اش را به چوپانى بسپرد و كسى را داناتر از چوپان كنونى ، بيابد ، وى را به جاى او بر سر كار مى گمارد . به خدا سوگند ! اگر كسى دو جان ]و فرصت دوباره زندگى كردن[ داشته باشد و با يكى بجنگد و تجربه بياندوزد ; در جان ديگرش كه باقى مانده ، طبق آنچه كه ]در جان اول[ تجربه كرده ، عمل مى كند اما آدمى فقط يك جان دارد ]و يك بار عمر مى كند [كه وقتى از دست برود ، به خدا كه فرصت توبه را هم از دست داده است ! پس خودتان سزاوارتريد كه راهى براى خود برگزينيد . اگر كسى از طرف ما به سويتان آمد ، بنگريد براى چه هدفى خروج مى كنيد ! نگوييد زيد ]بن حسن[ خروج كرد ]پس ما هم بايد قيام كنيم[ ! زيد عالِم و درستكار بود و شما را به سوى خود نخواند ، بلكه براى رضايت آل محمد(صلى الله عليه وآله) فرا خواند . اگر پيروز مى شد ، شما را به آنچه كه فرا خوانده بود ، عمل و وفا مى كرد . او بر ضد سلطان جامعه خروج كرد ، تا وى را شكست دهد ، اما امروز كسى كه به نام ما خروج كند ، به چه هدفى شما را مى خواند ؟ به رضايت آل محمد ؟! شما را شاهد مى گيرم كه ما به اين عمل راضى نيستيم و قيام كننده ، امروز نافرمانى ما كرده ، احدى همراهى اش نخواهد كرد ! اگر پرچم هايى را اطرافش ببيند و فرماندهى را به عهده بگيرد ، حتماً از ما نافرمانى خواهد كرد ، مگر قيام كننده اى كه بنى فاطمه(عليها السلام) يرامونش گرد آيند . به خدا سوگند ! رهبر شما كسى جز او نيست كه اطرافش جمع شده اند . اگر ماه رجب بود، با ياد و نام خدا قيام كنيد واگر خواستيد قيام را تا ماه شعبان به تأخير بياندازيد، مشكلى نيست ، يا اگر دوست داشتيد ، ميان اهل و عيالتان روزه بگيريد ، شايد اين كار برايتان بهتر باشد و نشانه سفيانى ، برايتان كافى است . علل الشرائع /577 از عيص بن قاسم آورده است كه شنيدم ابوعبدالله فرمود : از خدا پروا كنيد و مراقب خويش باشيد . سزاوارترين افراد براى مراقبت از خويش ، خودتان هستيد. اگر كسى دو جان داشت و با يكى تجربه مى كرد و با جان ديگر توبه مى نمود ، خوب بود اما انسان فقط يك جان دارد ، وقتى از دست برود ، به خدا كه فرصت توبه هم از دست رفته است . اگر كسى به نام ما قيام كرد و شما را به رضايت ما ]آل محمد[ فرا خواند ، شما را سوگند مى دهيم كه ما راضى نيستيم ! امروز كه تنهاست ، از ما اطاعت و پيروى نمى كند ، چه رسد به وقتى كه پرچم ها در اطرافش برافراشته شود ! ( به نقل از منبع ، بحار 46/178 و 52/301 از كافى ) . كافى 8/264 از سدير آورده است كه ابوعبدالله فرمود : اى سدير ! در خانه ات باش ، مانند اثاث خانه ، بى حركت بمان و تا زمانى كه شب و روز مى چرخد ، يك جا بنشين ، اما وقتى به تو خبر رسيد كه سفيانى خروج كرده ، به سوى ما كوچ كن، گرچه مجبور شدى كه پياده بيايى ! ( به نقل از كافى ، وسائل الشيعة 11/36 ; بحار 52/303 و 270 ) . در روايت ديگرى چنين آمده است: ]راوى :[ گفتم كه فدايت شوم ! آيا پيش از آن رخدادى هست ؟ فرمود : آرى ، سه انگشت دستش را بالا آورد و فرمود : در شام سه پرچم خواهد بود : پرچم حسنى ، پرچم امويان و پرچم قيسى . سفيانى خروج مى كند و مانند محصول درو شده ، همه را از بين مى بَرَد كه هرگز چنين كشتارى نديده اى !
رواياتى از امام صادق و امام رضا نعمانى /253 از ابو الحسن الرضا(عليه السلام) آورده است : پيش از اين امر ]ظهور[ سفيانى ، يمانى و مروانى و شعيب بن صالح مى آيند . پس چگونه مى گويند اين و آن خواهد شد ؟! ( اثبات الهداة 3/735 ; بحار 52/233 ) . كافى 8/331 از معلى بن خنيس آورده است : پيش از ظهور عباسيان ، نامه عبدالسلام بن نعيم ، سدير و چند نفر ديگر را خدمت ابوعبدالله(عليه السلام) بُردم . نوشته بودند : مى توانيم امر ]حكومت[ را به شما بسپاريم ، نظرتان چيست؟ ]راوى مى گويد :[ امام نامه ها را بر زمين زد و فرمود : من امام اينها نيستم. آيانمى دانند امامشان كسى است كه سفيانى را مى كشد ؟! ايقاظ /265 ; بحار 47/297 و 351 و 52/266 ; كشى 353 ، كه در آن آمده است : من امام اينها نيستم . آيا نمى دانند كه با سفيانى رو در رو خواهند شد ؟! نگارنده : مى بايست به فشارهايى كه شيعيان و طمعورزان حكومت به امامان وارد مى كردند ، توجه داشت . اينها مى خواستند از ائمه ، اجازه فعاليت سياسى گرفته و به بهانه آن كه پيامبر به مهدى و دولتش بشارت داده است به نام آنها انقلاب كنند ، اما ائمه نمى پذيرفتند و براى امت توضيح مى دادند كه از شروط ظهور مهدى(عليه السلام) خروج سفيانى پيش از ايشان است . تأثير احاديث سفيانى بر پيروان امويان طبيعى است كه امويان و پيروانشان پس از سقوط دولت آنها ، از احاديث سفيانى سوء استفاده كنند و اعلام كنند كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) ظهور اين حاكم قدرتمند را خبر داده است و برايشان مهم نبود كه سفيانى طاغى و ملعون باشد ، در نتيجه بسيارى از بنى اميه و ديگران ادعا نمودند كه سفيانى موعود بوده ، عده اى شورش ها را بر ضد عباسيان رهبرى كرده ، پيروان جنگجويى داشتند . نويسنده كتاب خطط الشام چندين شورش به نام سفيانى را بيان كرده است ، از جمله 1/154 شورش على بن عبد الله بن خالد بن يزيد بن معاويه بن ابو سفيان كه در سال 195 در شام خروج كرد ، در زمان خلافت امين عباسى كه به ابو عميطر معروف بود . همچنين شورش سعيد بن خالد اموى پس از ابو عميطر ; و نيز در صفحه 164 از شورش مبرقع در شام در سال 227 در زمان خلافت معتصم نام مى بَرَد . در 2/185 از شورش عثمان بن ثقاله كه در عجلون اردن ، سال 816 شوريد و ادعا كرد سفيانى موعود است . در 1/161 گفته مأمون عباسى را مى آورد : « اما رهبران « قضاعه » منتظر سفيانى و خروج اويند تا از پيروانش گردند » و نيز ديگر ادعاهاى سفيانى . از سوى ديگر ، زياده گويى هايى درباره شخصيت سفيانى در احاديث منابع سنى مى بينيم ، تا جايى كه برخى مى پندارند كه صفات غيبى داشته و چنان كه در احاديث به آن پرداخته شده ، گويا توسط خدا مبعوث گشته است . ابن حماد 2/699 و 1/279 و 283 از على(عليه السلام) نقل مى كند : سفيانى از فرزندان خالد بن يزيد بن ابو سفيان است . مردى است تنومند ، آبله رو است و لكه سفيدى در چشم دارد . از ناحيه شهر دمشق و از وادى به همراه هفت نفر خروج مى كند كه به آن وادى يابس مى گويند . يكى از آنها پرچمى دارد كه پيروزى را زير پرچم او مى پندارند . مردم تا سى ميل پيش روى سفيانى ، مى ترسند . اگر كسى آن عَلَم را ببيند و بخواهد با آن رويارويى كند ، شكست مى خورد . از جمله زياده گويى و مبالغه گويى هايى كه درباره سفيانى مى گويند و به او ويژگى هاى غيبى مى دهند ، آن است كه مى پندارند : سفيانى در خواب سراغ افرادى مى آيد و مى گويد كه برخيز ، وى سه عصا در دست دارد كه به هر كسى بزند ، مى ميرد . . . سفيانى در خواب به او مى گويد : برخيز و بيرون شو ! پس برمى خيزد اما كسى را نمى يابد . بعد براى بار دوم سراغ شخص مى رود و همان سخن را مى گويد ; بار سوم مى گويد : برخيز و بيرون برو و ببين چه كسى درِ خانه ات هست ! بار سوم ، به طرف در خانه اش مى رود و مى بيند كه هفت يا نُه نفر كه پرچمى دارند در آن جا هستند و مى گويند : ما يارانت هستيم كه همراهشان خروج مى كند. مردمى از روستاهاى وادى يابس ، از سفيانى پيروى مى كنند . حاكم دمشق مى آيد كه با وى بجنگد . وقتى نگاهش به پرچم سفيانى مى افتد ، شكست مى خورد . والى دمشق در آن وقت ، حاكم منصوب از طرف بنى عباس است . ابن حماد 1/280 . برخى آگاهان مى گويند كه وادى يابس ، از درعا ( نزديك مرز سوريه با اردن ) تا نزديك نابلس ( داخل فلسطين ) است . ملاحظه سوم آن است كه اكثر احاديث سُنى ها درباره سفيانى ، مُرسَل و از گفته هاى تابعين ، و بيشتر احاديث تحريف شده از پيامبر و اهل بيت(عليهم السلام) است ، كه بافته هاى خيالى خود را به آن افزوده اند . مجموعه زير نمونه اى از اين احاديث است : ابن حماد 1/278 و 288 و 279 از ابو جعفر(عليه السلام) : سفيانى به اندازه مدت زمان نُه ماه حاملگى يك زن حكومت مى كند . عقد الدرر /86 و 76 از ارطاة : وقتى ترك و روم گرد هم بيايند ، روستايى در دمشق فرو برود و قسمتى از ديوار غربى مسجد دمشق فرو بريزد، سه پرچم در شام برافراشته مى شود: ابقع ، اصهب و سفيانى . دمشق محاصره مى گردد و مردى و همراهانش كشته مى شوند . دو مرد از آل ابو سفيان خروج مى كنند كه پيروزى از آنِ دومى است . وقتى پيروان «ابقع»از مصر مى آيند، سفيانى با سپاهش بر عليه شان خروج مى كند، سپس آنقدر تركان وروميان را در قرقيسيا مى كشد كه حيوانانت وحشى، از گوشت شان سير مى شوند. ص 76 از ابو قبيل : سفيانى بدترين حكمران است . عالميان و فاضلان را نيست و نابود مى كند . در ابتدا از آنها يارى مى خواهد ، هر كسى سرباز زند ، او را مى كشد . ص 80 : سفيانى هر كسى را كه نافرمانى كند ، مى كُشد و آنها را با ميخ مى كوبد و در ديگ مى پزد . مدت حكومت او ، شش ماه است . ص 86 از ابن عباس : سفيانى خروج مى كند و كشتار مى كند ، حتى شكم زنان را مى درد و كودكان را در ديگ هاى بزرگ مى جوشاند .
جنگ قرقيسيا قرقيسيا شهرى كوچك نزديك سرچشمه رود خابور در نهر فرات است كه امروز به ويرانه اى نزديك شهر دير الزور ، كنار مرز سوريه تبديل شده و به مرز تركيه هم نسبتاً نزديك است . معجم البلدان حموى 4/328 مى گويد : اين شهر ، به سبب قرقيسيا بن طهمورت ملك به اين نام ناميده شد . حمزه اصفهانى مى گويد : قرقيسيا معرّب كركيسيا است كه برگرفته از « كركيس » ، نام محل اسب دوانى است كه به عربى «حلبه» مى گويند و در شعر ، بسيارى اوقات بصورت مقصور مى آيد . ( آخرش حذف مى شود ) . برخى روايات در مورد نبردى بزرگ در آن سامان سخن گفته كه بعضى وقت آن را معين كرده و بين بنى عباس و بنى اميه دانسته اند . بعضى روايات هم آن را به سفيانى ربط داده اند كه در زمان امام مهدى(عليه السلام) خواهد بود اما برخى ديگر ، سبب درگيرى را گنجى مى دانند كه در مسير فرات پيدا مى شود و بين سفيانى و اتراك اختلاف پيش مى آيد . از جمله روايات ، كافى 8/295 از امام باقر(عليه السلام) آورده است كه به ميسّر فرمود : فاصله شما و قرقيسيا چقدر است ؟ عرض كردم : نزديك است ، كنار ساحل فرات ، فرمود : اتفاقى در آنجا خواهد افتاد كه از روزى كه خدا آسمان ها و زمين را آفريده و تا زمانى كه آسمان ها و زمين وجود خواهند داشت ، مانند آن وجود نداشته و نخواهد داشت . ]ميدان جنگ[ سفره پرندگان خواهد بود و درندگان زمين و پرندگان آسمان ، از آن سفره سير خواهند شد . افراد قبيله « قيس » در آن نبرد كشته مى شود و خونخواه و طرفدارى نخواهند داشت . صاحب كافى مى گويد : عده اى اين روايت را آورده اند و اضافه كرده اند : منادى ندا مى دهد : بياييد و گوشت ستمگران را بخوريد ! در /278 از حذيفه بن منصور از امام صادق(عليه السلام) : خدا مائده (در روايتى « مأدبه» ) و سفره اى در قرقيسيا دارد كه فردى از آسمان از اين رخداد مطلع مى شود و مى گويد : اى پرندگان آسمان و درندگان زمين ! بياييد از گوشت بدن ستمگران سير شويد ! در /303 از عبد الله بن ابى يعفور آمده است كه ابو جعفر(عليه السلام) به من فرمود : فرزندان عباس و مروان در قرقيسيا نبردى خواهند داشت كه در آن نبرد زورمندان به بلوغ نرسيده، پير مى شوند . خداوند پيروزى را نصيب شان نخواهد كرد و به پرندگان آسمان و درندگان زمين وحى مى شود كه از گوشت ستمكاران سير شويد . آن گاه سفيانى خروج مى كند . به نقل از منبع ، اثبات الهداة 3/739 ; بحار 52/246 و 251 . از جمله رواياتى كه در مورد خروج سفيانى و ظهور امام مهدى وارد شده ، حديثى است كه مفيد در اختصاص /255 آورده است : جابر جعفى مى گويد كه ابوجعفر(عليه السلام) به من فرمود : اى جابر ! سرِ جايت بمان و تكان نخور ]=كارى نكن [تا نشانه هايى را كه برايت مى گويم ، ببينى و آنها را دريابى : نشانه اول ، اختلاف فرزندان فلانى ]بنى عباس بر سر مُلك[ است كه گمان نمى كنم آن را ببينى ، ولى پس از من اينها را نقل كن . نشانه ديگر صدايى است كه از آسمان شنيده مى شود ، همچنين صدايى كه از جانب دمشق به شما مى رسد و نويد فتح مى دهد . قريه اى از شام به نام « جابيه » فرو مى رود و قسمت راست مسجد دمشق فرو مى ريزد و گروهى از تركستان خروج مى كنند ، و پس از آن اوضاع مردم آشفته خواهد شد . برادران ترك در جزيره پياده مى شوند و جمعى از روم خروج كرده و در « رمله » فرود مى آيند . اى جابر ! در آن سال در هر نقطه اى از مغرب زمين ، كشمكش زيادى روى مى دهد . نخستين سرزمين عرب كه خراب مى شود ، شام است . در شام سه پرچم مختلف با هم جنگ خواهند داشت : پرچم اول اصهب ( سرخ و سفيد ) پرچم دوم ابقع (سياه و سفيد) و پرچم سوم سفيانى است . سفيانى با پرچم ابقع برخورد مى كند و با هم مى جنگند و او و تمام همراهانش را به قتل مى رساند . بعد پرچم اصهب را تار و مار مى كند . آن گاه هدفى جز رفتن به عراق ندارد . سپس لشكر او به قرقيسيا مى رسد و جنگى در آنجا جنگ درمى گيرد كه صد هزار نفر از ستمگران كشته مى شود . پس از آن سفيانى هفتاد هزار لشكر به كوفه مى فرستد ، آنها مردم كوفه را يا مى كشند، يا دار مى زنند ، و يا به اسيرى مى گيرند . در اين بين چند لشكر از خراسان با سرعت برق، منازل ميان راه را طى مى كنند . چند نفر از ياران قائم در ميان آنها هستند . سپس مردى از موالى اهل كوفه قيام مى كند ، ولى سرلشكر سفيانى او را بين حيره و كوفه به قتل مى رساند . آن گاه سفيانى لشكرى به مدينه مى فرستد . مهدى از مدينه به مكه مى رود . چون خبر رفتن مهدى از مدينه به سرلشكر سفيانى مى رسد، لشكرى را به دنبال او مى فرستد، ولى وى را نمى يابند . مهدى مانند موسى بن عمران ، با ترس و لرز وارد مكه مى شود . سرلشكر سفيانى در بيابان « بيدا » فرود مى آيد . در آن جا گوينده اى از آسمان صدا مى زند : اى بيدا ! اين قوم را نابود گردان ، و با اين صدا زمين آنها را در كام خود فرو مى برد . تنها سه نفر از آنها باقى مى ماند كه خدا صورت هاى آنها را به عقب برمى گرداند . آن سه نفر از قبيله كلب اند . اين آيه درباره اينها آمده است : « اى كسانى كه كتاب آسمانى به شما داده شد ! ايمان بياوريد به آنچه نازل كرديم ، كه آنچه را نزد خود داريد ، تصديق مى كند ، پيش از آن كه بعضى از صورت ها را تغيير دهيم ، و آن را به پشت برگردانيم » ( نساء/50 ) در آن روز قائم در مكه است . او در آن جا به بيت الحرام ( خانه خدا ) تكيه مى دهد ، در حالى كه به آن پناه بُرده است . مى گويد : اى مردم ! ما از خدا و هر كسى كه دعوت ما را بپذيرد ، يارى مى طلبيم . من از خانواده محمد ، پيغمبرتان هستم . ما از هر كس به خدا و محمد نزديك تريم . . . ابن حماد 1/258 گفته « ارطاة » را نقل كرده كه معركه قرقيسيا را به سفيانى ربط داده و طرفين را ترك و روم قرار داده و مى گويد : وقتى ترك ها و روميان گرد بيايند و قريه اى در دمشق فرو رود و ديوار سمت غرب مسجد دمشق فرو ريزد ، در شام سه پرچم برافراشته مى شود : ابقع ، اصهب و سفيانى . در دمشق مردى و همراهانش محاصره شده و كشته مى شوند و دو نفر از آل ابو سفيان خروج مى كنند كه پيروزى با دومى است . وقتى پيروان « ابقع » از مصر حركت كنند ، سفيانى با سپاهش بر ضد آنها شورش مى كند ، و آنقدر از تركان و روميان در قرقيسيا مى كشد كه درندگان زمين از گوشت شان سير مى شوند . اما اين روايت ، فقط سخنى بُريده است . همچنين چند روايت وجود دارد كه احاديث را مربوط به گنجى مى داند كه در آن اختلاف دارند . روشن ترين روايت ، روايتى است كه از ابن حماد 1/239 و مانندش در 335 و 2/611 از پيامبر آورده شده است : « كوهى از طلا و نقره در مسير فرات نمايان مى شود كه از هر نُه نفر كه براى دستيابى بر آن بجنگند ، هفت نفر كشته مى شوند . اگر شاهد چنين وضعى بوديد ، نزديك آن نشويد . . . فتنه چهارم هجده سال است ، سپس رخدادهايى نمودار مى شود كه خود را نشان مى دهد و فرات كوهى از طلا را نمايان مى كند . امت بر آن هجوم آورده ، از هر نُه نفر ، هفت تن كشته مى شود . ص 82 از على(عليه السلام) : سفيانى در شام ظهور مى كند ، آن گاه نبردى ميان آنها در قرقيسيا رخ مى دهد ]و آن قدر كشته مى دهد[ كه پرندگان آسمان و درندگان زمين از لاشه هايشان سير مى شوند . سپس در پشت سرشان جنگى رخ مى دهد و گروهى مى آيند تا وارد خراسان شوند . لشكر سفيانى در پى اهالى خراسان مى آيند ، چنانكه شيعه آل محمد را در كوفه مى كشند ، آن گاه اهل خراسان در پى مهدى بيرون مى روند . به نقل از منبع حاكم 4/501 ; عقد الدرر /87 از حاكم با تفاوت ; كنز العمال 11/284 . نگارنده : مقصود از فتنه چهارم در اين حديث معلوم نيست ، چرا كه تعداد فتنه ها در روايات ناهمگون است . با اينكه تشخيص آخرين فتنه متصل به ظهور مهدى(عليه السلام) آسان است اما اكثر نصوص مربوط به اين معركه ، مُرسَل و گفته اشخاص بوده و جزء احاديث نبوى نيست اما اگر درست باشد ، احتمال دارد كه گنج مذكور ، منبع نفت يا معدن طلا و نقره باشد كه محل درگيرى سه دولت مى شود اما بيشتر احاديث مى گويد طرف مقابل سفيانى در اين معركه ، ترك ها هستند و چون درگيرى به خاطر ثروتى است كه در مرزهاى سوريه و تركيه وجود دارد ، بنابراين ممكن است منظور از ترك ها ، اهالى فعلى تركيه باشند . برخى روايات مى گويد پيش از خروج سفيانى ، عده اى در جزيره اى كه جزيره ربيعه يا ديار بكر ، نزديك قرقيسياست ، فرود مى آيند . شايد مقصود روس ها يا ديگران باشند كه امت ترك ناميده مى شوند . بر اساس روايات ، مهدى(عليه السلام) نخستين پرچم خود را براى جنگ با تركان برمى افرازد . مقصود از جزيره در اينجا منطقه اى نزديك موصل است كه آن نيز ديار ربيعه ناميده مى شود ، اما « رمله » كه نيروهاى روم در آنجا فرود مى آيند ، شايد « رمله » فلسطين يا مصر باشد ، والله العالم ! |
به این مطلب امتیاز بدهید:
موضوعات مرتبط با این مطلب : سیدخراسانی.سیدیمانی.سفیانیشام قبل ازظهورسرزمين هاى شام در عصر ظهور
برچسب ها: ظهورØŒامام مهدی عجØŒسفیانیØŒشامØŒسوریه