![]() |
|
الكتاب : دانشنامه امام مهدى(عليه السلام) | القسم : كتب مفيدة للشيخ وغيره | القرآء : 1834 | |
فصل هفدهم مصر در عصر ظهور امام مهدى(عليه السلام) احاديثى در خصوص مصر در عصر ظهور امام مهدى(عليه السلام) وارد شده است اما احاديث ضعيفى نيز دارد . برخى مربوط به جنبش فاطمى ها و ورودشان به مصر و سرزمين هاى شام است كه برخى راويان آنها را با احاديث مربوط به خروج سفيانى و ظهور مهدى(عليه السلام)آميخته اند . برخى از اين احاديث صحيح است و اهالى مصر و نجيبان مصرى را كه از ياران ويژه امام مهدى اند ، ستوده اند و مى گويند : امام مهدى(عليه السلام) مصر را منبر جهانى اسلام مى كند. نمونه اى از اين احاديث را بيان مى كنيم : به نقل از فتح البارى 13/277 گذشت : ابو نعيم از طريق كعب الاحبار آورده است كه مادر دجال ، وى را در « قوص » از مناطق مصر ، به دنيا مى آورد . بين به دنيا آمدن تا خروجش سى سال طول مى كشد . نگارنده : مقصود « كعب » از اين گفته نادرست ، آن است كه به نظر آنها « دجال » پادشاه يهوديان است و مانند موسى(عليه السلام) در مصر متولد شده و بنى اسرائيل را رهبرى مى كند . اين مطلب در فصل دجال گذشت . نيز حاكم 4/462 از كعب الاحبار پيشگويى دروغينى را درباره ويران شدن مصر روايت كرده است : جزيرة العرب از خرابى ايمن است ، تا ارمنستان خراب شود . مصر از خرابى ايمن است تا جزيرة العرب خراب گردد . كوفه از خرابى ايمن است تا مصر خراب شود . نبردى نخواهد بود تا كوفه خراب شود و شهر كفر فتح نمى شود تا نبرد رخ دهد ، دجال خروج نمى كند تا شهر كفر فتح شود . نگارنده : اين حديث ، از دروغ هاى « كعب » است . گفته شد كه وى بين مسلمانان شايعه كرد كه دجال بلافاصله پس از فتح قسطنطنيه خروج مى كند و مكه و مدينه خراب مى شوند ; همچنين مصر و سرزمين هاى مسلمانان ويران مى گردد . « كعب » در ترويج دروغ هايش در ستايش شام و نكوهش حجاز و مصر و عراق كوشا بود و گفته هايش توسط شاگردانش به احاديث نبوى تبديل شد، از جمله حديث ابن عمر كه پيامبر فرمود: ابليس وارد عراق شد و در آنجا قضاى حاجت كرد ، بعد وارد شام شد اما وى را از آنجا راندند ، سپس به مصر رفت و آنجا تخم گذاشت كه جوجه شد ، سپس بساطش را آنجا گستراند ! در روايت ابن عساكر آمده است : بر آنجا تكيه زد . به روايت طبرانى در اوسط 6/286 و معجم الكبير 12/262 ; ابن عساكر در تاريخ دمشق 1/99 از اياس بن معاويه كه رسول خدا فرمود : خدا به خاطر من براى شام و اهالى اش ضامن شد اما ابليس به عراق رفت و در آنجا تخم گذاشت كه جوجه شد ، سپس به مصر رفت و بساطش را گستراند و تكيه زد ! نيز فرمود : كوه شام ، كوه پيامبران است . در /317 و 318 آمده است : سپس وارد شام شد اما وى را راندند، تا به « بُساق »(1) رسيد . زوائد 10/60 روايت را توثيق كرده ، ابن جوزى در الموضوعات 2/57 ]= احاديث جعلى[ بيان كرده و ضعيف شمرده است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــ 1 ـ عقبه بُساق ، چنان كه در معجم البلدان 1/413 است ، در راه مصر است .
در جواهر التاريخ 2/390 گفتيم كه راويان خلافت با تعصب نسبت به شام و بنى اميه بار آمدند و تربيت شدند ، حديث صحابى جليل عمرو بن حمق خزاعى را در ستايش مصر ، به رغم آن كه عالِمانشان حديث وى را صحيح مى دانستند ، نپذيرفتند . در مستدرك حاكم 4/448 آمده است كه عمرو بن حمق از رسول خدا نقل كرده است : فتنه اى خواهد بود كه سالم ترين مردم ( يا فرمود : بهترين مردم ) در آن ، سپاه غربى است ، از اين رو به مصر آمدم . معجم الأوسط طبرانى 8/315 ; بخارى در تاريخ الكبير 6/313 . . . به نظر سنى ها ، هر چه كه معاويه و كعب الأحبار درباره برترى شام و اهالى آن بر جهان گفته ، صحيح است ! سيوطى در شرح بر صحيح مسلم 4/513 آورده است : طبرانى روايت كرده و حاكم آن را صحيح دانسته كه عمرو بن حمق مى گويد كه رسول خدا فرمود : فتنه اى خواهد بود كه سالم ترين مردم در آن سپاه غربى است . ابن حمق گفته است : بدين سبب مصر را بر مناطق شما ترجيح دادم ! « محمد بن ربيع جيزى » روايت را در مسند الصحابه آورده و گفته كه وارد مصر شدند و افزوده است : شما سپاه غربى هستيد . اين حديث ، فضلى براى مصر در بيان ملت اسلام است كه گرفتار فتنه هاى اندك بوده ، در طول مدت تاريخ اسلام ، بى بلا بوده اند و مصر دچار ناملايماتى كه به ديگر مناطق رسيد ، نشد و همچنان معدن دانش و دين ماند و سرانجام مركز خلافت و محل كوچ همگان شد ! اكنون پس از مكه و مدينه ، هيچ سرزمينى مانند مصر در ظاهر ، شعائر و نمودهاى دينى آشكار و برجستگى ندارد !
نجيبان مصر ، وزيران امام مهدى الغيبه طوسى /284 از جابر جعفى از امام باقر(عليه السلام) آورده است : بين ركن و مقام ، سيصد و اندى ، به شمار جنگجويان بدر با قائم(عليه السلام) بيعت مى كنند . در ميان آنها نجيبانى از مصر، ابدالى از شام و نيكانى از اهالى عراق وجود دارند . تا زمانى كه خدا بخواهد ، آنجا مى ماند . به نقل از الغيبه ، اثبات الهداة 3/517 ; بحار 52/334 . الفائق زمخشرى 1/87 و تهذيب ابن عساكر 1/62 از على(عليه السلام) آورده است: قله اسلام، كوفه; هجرتگاه ، مدينه ; نجيبان از مصر و ابدال از شامند ، كه اندكند . ص 63 : ابدال از شام ، نجيبان از مصر و نيكان از اهالى عراقند . نگارنده : اين حديث فضيلت بزرگى براى مصر و اهاليش است ، چون اصحاب مهدى(عليه السلام) كه سيصد و سيزده نفرند ، همگى مقام بزرگى دارند . پيامبر و اهل بيت(عليهم السلام)اينها را ستايش كرده اند و در دولت عدل الهى ، حاكمان جهانند . روايتى در منابع شيعى دلالت دارد كه وقتى امام به شام مى رسد ، پرچم هاى مصرى ها خدمت امام مى رسند و با ايشان بيعت مى كنند ، يعنى پس از پيروزى امام در جنگ قدس ، يا پيش از آن ! در ارشاد /360 امام رضا(عليه السلام) فرمود : گويا پرچم هاى سبز رنگى از مصر را مى بينم كه در سرزمين شام با مهدى كه صاحب وصايا]ى پيامبران [ است ، مى پيوندند . به نقل از ارشاد ، كشف الغمه 3/251 ; صراط المستقيم 2/250
امام مهدى وارد مصر مى شود و آنجا را مركز تبليغات جهانى خود مى كند منابع ما ( شيعى ) از امير مؤمنان(عليه السلام) روايت كرده اند كه فرمود : منبرى در مصر خواهم ساخت و دمشق را سنگ سنگ خراب خواهم كرد . يهوديان را از مناطق عربى بيرون و عرب را با اين عصايم ادب خواهم كرد . راوى ( عبايه اسدى ) مى گويد كه عرض كردم : اى امير مؤمنان ! گويا مى فرمايى كه پس از شهادتت زنده مى شوى ! فرمود : هيهات ، اى عبايه ! سخنم را نفهميدى و ذهنت جاى ديگر رفت ! مردى از نسل من آن را انجام مى دهد ، يعنى مهدى(عليه السلام). معانى الاخبار /406 ; ايقاظ /385 ; بحار 53/60 . اين حديث دلالت دارد كه مهدى(عليه السلام) پس از نبردى ويرانگر با سفيانى ، دمشق را اشغال مى كند و يهوديان را كه در زمان ايشان در مناطق عربى پراكنده اند ، از آنجا بيرون مى راند و مصر را مركز تبليغات جهانى مى كند . روايت بعدى مى افزايد كه مهدى(عليه السلام)وارد مصر مى شود و اهالى به پيشواز ايشان مى روند . در مختصر البصائر /210 آمده است : على(عليه السلام) در يكى از خطبه هايش مهدى را توصيف كرد و فرمود : « صديق اكبر با پرچم هدايت روانه مى شود . . . آن گاه به مصر مى رود و بر فراز منبر براى مردم خطبه مى خواند . زمين به عدالت بشارت مى دهد ، آسمان باران مى بارد ، درختان ميوه مى دهد ، زمين سرسبزى اش را مى روياند و براى زمينيان زيبا مى شود . حيوانات وحشى در امان مى مانند ، تا آن حد كه مثل چارپايان در گوشه و كنار زمين مى چرند . نور علم و دانش در دل مؤمنان افكنده مى شود و مؤمنى به دانش برادرش نياز پيدا نمى كند . آن روز تأويل اين آيه است : « خدا هر يك را از گشايش خود بى نياز گرداند و خدا گشايشگر حكيم است » ( نساء/ 130 ) ر.ك : بشارة الاسلام /71 روايتى وجود دارد كه بيانگر گنج ها و انباشته هايى از دانش و غيره براى مهدى در دو هرم مصر است . صدوق در كمال الدين /564 به نقل از احمد بن محمد شعرانى (از فرزندان عمار ياسر) از محمد بن قاسم مصرى آورده است كه ابن احمد بن طولون ، هزار كارگر را به مدت يك سال براى جستجوى درِ هِرَم به كار گرفت ، تا آن كه صخره مرمرينى يافت كه ديوارى پشت آن بود ولى نتوانست آن را خُرد كند . اسقفى از حبشه نوشته روى صخره را خواند كه از زبان يكى از فرعون ها نوشته شده بود : اهرام و كاخ هاى خارج از شهر را ساختم و دو هرم بنا نهادم و گنج ها و انباشته هايم را در آن جا پنهان كردم. ابن طولون گفت: در اين باره جز قائم آل محمد(عليه السلام) احدى نمى تواند كارى كند ! سپس تخته سنگ را به همان جايى كه بود برگرداند . نقاط ضعفى در روايت وجود دارد كه احتمالا به علت مطالبى است كه برخى راويان به آن افزوده اند ، اما نقاط قوّت قابل توجهى هم دارد . ابن حماد در كتابش ( الفتن ) رواياتى از « كعب » و ديگران درباره ارتباط مصر با رخدادهاى پس از خروج سفيانى و ورود اهالى غرب به مصر و شام بيان كرده است ، اما آنها روايات غير مستند هستند كه حتى اگر هم صحيح باشند ، منطبق با ورود لشكر مغرب فاطمى به مصر و شام است . ابن حماد 1/222 از عمار بن ياسر مى گويد : نشانه ظهور مهدى(عليه السلام) آن است كه تركان بر شما يورش مى آورند و خليفه شما كه اموال را جمع آورى مى كند ، مى ميرد و جانشين ضعيفى قرار مى دهد كه پس از دو سال بيعت با وى ، خلع و بركنار مى شود . همچنين قسمت غربى مسجد دمشق ، فرو مى ريزد و سه نفر در شام قيام مى كنند ، و نيز اهالى مغرب به سوى مصر خروج مى كنند ، كه حكومت سفيانى است . ابن منادى /44 و سنن دانى /78 ابن حماد 1/285 به نقل از ارطاة مى گويد : وقتى ترك ها و روميان جمع شوند و قريه اى در دمشق و ديوار غربى مسجد دمشق فرو ريزد ، در شام سه پرچم برافراشته مى شود ، ابقع(1) ، اصهب(2) و سفيانى . مردى دمشق را محاصره
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1 ـ ابقع در چهره آبله دارد . 2 ـ اصهب ، نام شير است و زردگون است .
مى كند اما وى و همراهانش كشته مى شوند . دو مرد از فرزندان ابو سفيان شورش مى كنند كه دومى پيروز مى شود . وقتى پشتيبانان « ابقع » از مصر مى رسند ، سفيانى با سپاهش به رويارويى با آنها برمى خيزد و آن قدر ترك ها و روميان را در «قرقيسيا» مى كشد كه درندگان زمين از گوشتشان سير مى شوند . طوسى هم از همين نوع حديث را در الغيبه /278 به همان سند از ابن حماد به نقل از عمار ياسر آورده است كه دولت خاندان پيامبر شما در آخر الزمان خواهد بود و ظهورش نشانه هايى دارد . زمانى كه اين علائم ظاهر شد ، در جاى خود بنشينيد و هيچ كارى نكنيد تا آن نشانه ها بگذرد : وقتى كه روم و ترك به شما حمله كردند و لشكرها آراستند ، و خليفه شما ( مسلمانان ) كه كارش جمع آورى اموال بود ، جان داد و مردى درستكار به جاى او نشست ، و چند سال پس از بيعتش از خلافت بركنار شد . نابود كننده دولت آنها از همان منطقه اى است كه دولت شان در روز نخست به وجود آمد .(1) آن گاه روم و ترك به جان هم مى افتند و جنگ هاى زيادى روى مى دهد . در آن موقع كسى از قلعه دمشق صدا مى زند : واى بر ساكنان زمين از شرى كه نزديك است ! سمت غربى مسجد دمشق به زمين فرو مى رود و ديوارش فرو مى ريزد . سه نفر در شام قد عَلَم مى كنند و هر سه خواهان سلطنت هستند . يكى از آنها ابقع ( آبله رو ) ديگرى اصهب ( سرخ و سفيد ) و سومى از خاندان ابو سفيان است . وى از نهر كلب ]محلى ميان بيروت و صيدا[ مى آيد و مردم را در دمشق حاضر مى كند و غربيان به مصر حمله مى آورند. ورود آنها به مصر ، نشانه آمدن سفيانى است . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1 ـ ابو مسلم خراسانى ، به وجود آورنده دولت بنى عباس و از خراسان بود . هلاكوخان نيز از خراسان است كه بنى عباس را منقرض مى كند .
نگارنده : اين روايت ، به وضوح بر جنبش فاطميون مطابقت دارد اما برخى راويان با روايت سفيانى آن را اشتباه گرفته اند ، بنابراين نمى توان ثابت كرد كه سفيان رابطه و كششى به مصر دارد . روايات ديگرى هم از مصر در عصر ظهور سخن مى گويد اما يا مستند نيست و يا مربوط به رخدادهايى است كه اتفاق افتاده و گذشته است ; مانند روايات بحران اقتصادى در حجاز به سبب منع واردات مواد غذايى از مصر ; اگر اين روايت صحيح باشد ، به سده هاى نخستين مربوط مى شود كه مصر تأمين كننده مواد غذايى حجاز بود اما راويان آن را با احاديث امام مهدى آميخته اند . همچنين مانند روايت احمد 2/262 از ابوهريره كه رسول خدا فرمود: عراق پيمانه قفيز و درهمش را منع مى كند، شام مُد و دينارش را ; مصر اِردب ]= پيمانه غلات[ و دينارش را و به سر جاى اولى برمى گرديد كه شروع كرده بوديد ( سه بار فرمود ) ابو هريره مى گويد : گوشت و خون ابو هريره بر اين مطلب گواهى است ! مانند آن را مسلم 4/2220 آورده ; ابو داود 3/166 ، بيهقى در سنن 9/137 ; دلائل النبوة 6/329 همگى به نقل از ابو هريره و . . . ملاحم ابن منادى/33 از ابوذر آورده است كه پيامبر فرمود: پس از يك سلطان در مصر، مردى از بنى اميه مى آيد ، اما بر حكومتش چيره مى شوند و آن را از وى مى گيرند . او به روم فرار مى كند و روميان را به طرف مسلمانان مى كشاند ، و اين نخستين نبرد است . تهذيب ابن عساكر 4/147 مى گويد : ديگران از وليد روايت كرده اند و ابونجم را بين حسان و ابوذر ، وارد كرده و در روايت افزوده است : مردى از بنى اميه در مصر خواهد بود . ر.ك : الجامع الصغير 2/63 از رويانى و ابن عساكر ; الحاوى 2/91 ; المعجم الأوسط 9/56 . نگارنده : علاوه بر اشكال در سند ، اين مطلب ، شايد رخدادى باشد كه واقع شده و تمام گرديده است اما منافى فرمايش پيامبر نيست كه فرمود : اين نخستين نبرد است ، يعنى از جمله رخدادهاى مربوط به ظهور مهدى است . |
به این مطلب امتیاز بدهید:
موضوعات مرتبط با این مطلب : مصردراخرالزمانمصر در عصر ظهور امام مهدى(عليه السلام)