عالم فرزانه جناب سیدمهدی خسروی، فرزند حاج سیداحمد علی خسروی، اشعار ذیل را بر اساس محاسبات جفریِ والد بزرگوار خود سروده است:
چون نگه می کنم به صفحه جفر سیّــدی گلعـــذار می بینـم
سیــدی چـون چراغ عالمتــاب دست او ذوالفقــــار می بینم
وارث مکتــب جمیـــع رُسُــل وعـــده کــردگـار می بینـم
پیش از آن که بیایـد این مرشـد صفحـه را تار و مار مـی بینم
هر طـرف دیده افکنـم در بـرگ همــه بی اعتبــار می بینـم
جسـم ها در تلاش و در جنبـش روح هـا مــرده وار می بینـم
در عمــل غیــر راه کـج نرونـد گفتــه ها را شعــار می بینم
چاپـلوســان و شیطنــت کاران همه چابــک سـوار می بینم
هرکسی اسـب خویـش می تازد بی کســان زیـر بار می بینم
دزدی و رشــوه و دغــل بـازی اکثــراً خواستــار می بینــم
ظلـم و دزدی و قتـــل و غارت همـــره احتــکار می بینـم
جور واجــور گشتــه افیــون ها بی شمـاران دچــار می بینم
مــرد و زن را فتــاده در افیـون نوجــوانان خمــار می بینـم
شُـرب خمـر و زنـا و بدمستــی همــه را آشـــکار می بینم
رقص و آواز و تُنبــک و تنبــور در مجالــس به کار می بینم
حاجیـان در طواف کعبــه و من اکثــراً در شــــرار می بینم
در مدینــه چو مکــه و کوفــه هم طرب هم قمـار می بینم
خانقـــــاه و بنـای درویشــان شبه بیـــت ضــرار می بینم
پادشــــاهی دهنــد نسـوان را علمــــا غمگســار می بینم
بانــوان بـا لبــاس مردانــــه در قضـــاوت به کار می بینم
زن و دختــر سـوار مرکــب ها همـــه دنبــال کار می بینم
مــردها بـا زنــان نـامحـــرم روی دریـــا کنــار می بینم
گشتــه بسیـار طفــل نامشروع این عمـــل افتخار می بینم
مــرگ ها بی مقــدمه بسیــار مـرد و زن را دچـار می بینم
نقص امــوال و انفس و ثمـرات در تمــام دیــار می بینــم
خشکسالی و قحـطی و سختـی من در این روزگـار می بینم
رحـــم فرزنــد بر پــدر نکنـد پیــرها را چــه زار می بینم
پسران را چو گرگ خــون آشام دختــران را چو مار می بینم
قصرها مرتفع چو قصــر بهشت آهنــش پـود و تار می بینم
گرم و داغ است کوره شیــطان کوره را پــر ز نـار می بینـم
شهـرها را به هم کنــد نزدیک روی آهــن قطـار می بینـم
بوالعجایـب صنـایعی مرمـــوز در یـد صُنعکــار می بینــم
صورت غریبی شنو ز خطّه شرق عکـس او در کنـار می بینم
کهکشـــان های قرب عالم را دمِ دوربیــن، لار می بینـم لار= لارج انگلیسی
من سفائــن به گِرد جوّ زمیـن هـر زمـان چار چار می بینم
هر دفینه که در دل خاک است خـارج از خـاک تار می بینم
کفر چون ابر تیره پوشیده است شهر و ده را چه تار می بینم
ظلــم گسترده در تمام جهـان عــــدل در انتظار می بینم
از فشـــار و تظلّـــم کفّـــار مؤمنیـــن بی قرار می بینم
خون دل مؤمنین خورند،و ظلوم بر لــب جویبـــار می بینم
آتــش ســرخ در کفِ شیعــه چشـــم او اشکبار می بینم
خـــون چشمان مؤمن مخلص مثــــل آب انار می بینــم
شیعـه مخلص علـــی غمگین حال او را نـــــزار می بینم
گر کسی دیـــن خود نگه دارد منــزلش توی غار می بینم
علــم را از نجـف به قـم رانند علمــایی ز پــار می بینم -پار= پارس
در میــان جماعـــت علمـــا رجُلـــی نامـــدار می بینم
مُلک ری را به دست می گیـرد دشمنش گـرم کار می بینم
حمله ور دشمنــان بر او بسیـار لشگــــرش آبکار می بینم
فاصله بین او و حجّـــت حـق من دو هاشـم تبار می بینم
همه صفحه جهــان ظلم است فتنـــــه را استوار می بینم
نبض عالم به دست مردم غرب غـــرب را بد شعار می بینم
پادشــاهـان کشــور عـــربی جملگی چون حِمار می بینم
فتنـه ها می کنند قوم یهـــود قــوم را لاشه خوار می بینم
مــن جوانانِ بیــتِ مَقدِس را سالهــا تکـــه پـار می بینم
بهــر آشـــوب در اریکه شام لشگری جان شکار می بینم- اشاره به جنبش سفیانی
اسب های خزنــــده از فولاد هر طرف صد هزار می بینم
مـرغ های جسیـم فولادیــن در هـــوا راهــوار می بینم
تخــم مرغان چـو از هوا افتد ریشه کن صد چنار می بینم
ز آتــش شبـه آتـــش دوزخ خلـــق عالم دچار می بینم
جنگ افتد چـو در بلاد جهـان کشته ها بی شمار می بینم
در بیابان و کوه و دشت و دمن خلـــق را در فرار می بینم
کشت وکشتار مفت و بیحاصل در دل قنــــدهار می بینـم
فتــح دیوار چین که قصه بود من شکست حصـار می بینم
اندر پیِ باد و بود وفصل خزان پیـک فصل بهــار می بینم
بهـرِ یـاریِ منجـــیِ عالــم مـردمـی با وقــار می بینـم
لشگــرِ خطّــه خــراسان را لشگــری مانـدگار می بینم
خشم مؤمن به جوش می آید جنبـش از سبــزوار می بینم
پشت این ابر تیــره و تاریک مـن مهـی تاجـدار می بینم
اولیــن روز از شروع بهـــار ظلــم را روی دار مـی بینم
روز قتل حسین و آدینه است در شــروع بهـــار می بینم
هر یکی حکمتی است از نهضت هر سه در یک مدار می بینم
من در آن نـــورِ خانه کعبـه قامـــت شهسـوار می بینم
کهکشان را ز نور این محفل آن زمـان شرمسار می بینـم
با ظهــور امام حجّـت حـق عــدل را بر قـرار می بینـم
مردمـان زمـان آن حضـرت همـه را کامــکار می بینـم
موضوعات مرتبط با این مطلب : پیشگویی حاج سیداحمد خسرویپیشگویی حاج سیداحمد خسروی2
برچسب ها: پیشگویی حاج سیداحمد خسروی